هدف این مقاله تشویق به مطالعه مجدد فلسفه ریاضیات است: موضوعی که از حدود سال ۱۹۳۱ به بعد غیرفعال شده است. این تاریخ نشاندهنده پایان یک دوره فعالیت حول محور چیزی است که به نظر یک «بحران» در مبانی ریاضیات بود. این بحران از پارادوکسهایی مانند پارادوکس راسل در مورد «مجموعه همه مجموعهها که عضو خودشان نیستند» شروع شد و به شکلگیری سه مکتب رقیب در فلسفه ریاضیات: منطق گرایی، صورتگرایی و شهودگرایی منجر شد.