این مقاله چارچوبی نظری برای بررسی نقش الگوریتمها در تفکر ریاضی ارائه می دهد. در این تحقیق، از یک دیدگاه ترکیبی هستی شناسانه-روان شناسانه استفاده شده است. تحلیل تعاریف و بازنمایی های مختلف ریاضی، ما را به این نتیجه می رساند که مفاهیمی مجرد مانند عدد یا تابع را می توان به دو روش اساساً متفاوت، درک کرد: ساختاری و عملیاتی. این دو رویکرد، اگرچه در ظاهر ناسازگارند، در حقیقت مکمل یکدیگرند. نشان داده خواهد شد که فرآیندهای یادگیری و حل مسئله، شامل تعامل پیچیده ای بین ادراک های عملیاتی و ساختاریِ یک مفهوم است. تحلیل کامل از مراحل شکل گیری مفهوم نشان می دهد که گذار از عملیات محاسباتی به اشیاء مجرد، یک فرآیند طولانی و ذاتا دشوار است که در سه مرحله انجام می گیرد: درونی سازی، چگالش و جسمیت سازی.